یاد یار مهربان آید همی...

سلااام به همه ی قند و عسل هایی که هنوز چراغ اینجا رو روشن نگه میدارن .

امروز اومدم یه توک پا وبلاگ یه عزیزی برم و یه پیامی بهش بدم که پیامهاتون رو دیدم و قلبم ذوق کرد از مهری که گاهی کم شده گاهی دیر و دور شده اما همیشه جاری مونده . چه از من به شما چه از شما به من .

 

بچه ها نمیدونید چقدر من روزها و شبهای خوبی رو سالهای سال کنار شما تو این وبلاگ و اون وبلاگ داشتم.

چقدر از اون عده ای که صادق و وفادار و رازدار و رفیق بودن برای من ممنونم .

چقدر ما اینجا با هم خندیدیم و گریه کردیم و گم شدیم و پیدا شدیم و رشد کردیم و عاشق شدیم و مادر شدیم و اووووووه....

قشنگ از سال هشتاد و هشت اینا !!!

 

من میبوسمتون که هنوز میاید میگید کجایی ؟ کاش بنویسی. یاد قدیم رو به خیر میکنید...

 

من خوبم .

الان که تو وبلاگم هستم که اصلا بذار بگم خیلی خوبم .

 

زندگیم همچنان مثل اون سیبیه که تو هوا چرخ میخوره و من دامنم رو نگه داشتم تا سیب بیفته توش...

همونقدر در انتظارم و همونقدر نزدیکم... 

به سرخی و شیرینی ....

 

حالا ساعت دوازدوه ظهر به وقت لندنه . من نشستم تو دفترِ درمانگاهی که دوره ی جدید کارآموزیم رو دارم توش میگذرونم.

امروز باید میموندم چون از دانشگاه استادم داشت برای دیدنم میومد.

 

چهارمین هفته است که اینجام. 

 

بچه ها پرستاری اینجا یه رشته ی عجیب هزار شاخه است که من هر چی نگاه میکنم هنوز کامل همه اش رو متوجه نشدم و چون توی کشور عزیزمون تو این حوزه نبودم نمیدونم اونجا هم به همین شکله یا وقتی پرستاری دیگه پرستاری؟

 

مثلا میری پرستار بچه ها میشی. پرستار قلب میشی. پرستار بخش سرطان میشی. پرستاری میشه که میتونه نسخه تجویز کنه. پرستار متخصص مجاری ادرار میشی. کلا همه ی اینا که گفتم گرایشای تخصصی هستن.

الان من با یه سری پرستار کار میکنم که میریم خونه ی های مردم و اونجا بهشون خدمات میدیم.

اصولا بیمارا سالمند ها هستن یا کسایی که جراحی کردن یا قطع عضو داشتن و اینها ...

صبخا میریم سراغ بیمارای دیابتی . بعد میریم بیمارایی که احتیاج به عوض کردن پانسمان هاشون رو دارن انجام میدیم.

اینجایی که هستم محله ی انگلیسی نشینه .

شاید الان بگی مگه غیر انگلیسی نشین چه صیغه ای هست ؟ که جوابش میشه آدمای مهاجر...

 

من فکر میکنم آدمهایی حتی مثل من که همیشه دم از برادری و برابری زدن بعد مهاجرت ممکنه کمی حداقل کمی سو گیری نژادی داشته باشن.

منم ترجیح میدم برم خونه ی انگلیسی ها. دلیلش هم خیلی پیچیده است بازش نمیکنم.

 

کلا این دوره که دارم میگذرونم رو دوست میدارم واقعا.الان میشم نیمه ی سال دوم. یعنی مونده یک سال و نیم دیگه :)

 

بچه ها من چند تا دوست ایرانی همجنس خودم دارم حالا. از این بابت خوشحالم . 

 

گواهینامم رو هم نه تنها گرفتم بلکه سه روز بعدش یه رنو تویینگوی زرد خریدم و اسمش رو قناری گذاشتم :) 

 

دیگه چی بگم برات ؟

 

گفته بودم خونه ی جدید گرفتم ؟ 

بعید میدونم گفته باشم ولی به هر حال گرفتم .

این میشه خونه ی خودم. یعنی میتونم بعدا درخواست خریدش رو بدم و اجاره های ماهانه ای که میپردازم از قیمتش کسر میشه.

 

نه که خونه ای  باشه که بخوام تا آخر عمرم که هیچ حتی تا ده سال بعدم توش زندگی کنم ، ولی خوب خونه ی قشنگیه . تمیزه . نور خوب داره . اندازه اش مناسبه . و چون تو مجتمعه پسرم میتونه بره تو پارک خصوصی مجتمع بازی کنه با بچه ها .

 

خیلی قدردان هستم برای اینها .

 

پسر هم داره بزرگ و بزرگتر میشه. فقط میتونم بگم میدونم قبلا مامان بهتری بودم. الان به خاطر درس خوندن یه بخشی از رابطه و وقتم با پسر هم فدا شده. امیدوارم بعدا بهم افتخار کنه. هرچند که همیشه در پی اینم براش وقتی درست کنم و با هم شیرینی بپزیم یا پی اس بازی کنیم یا ورق و شطرنج بازی کنیم. یا براش کتاب بخونم . حتی دیروز باهاش رفتم حیاط قایم باشک بازی کردیم و بالای طناب و تخته های پارک رفتیم و کولش کردم تا خونه ....

ولی نمیتونم بگم اون کیفیتی که رابطمون  اگه وقت بیشتری داشتم میداشت رو الان هم داره .

 

خودم هم ... اضطراب دارم . میخوام دارو بگیرم برای احوالم. کمی از روتینی که میخوام داشته باشم دورم .چند ماه اخیر زندگیم خیلی خسته ام کرد. اول از همه که جنگ بود یا اسمش هر چی که بود.... مریضی داداش... مسایل عاطفی خودم ... جا به جا شدن... بی پولی خیلی زیاد .... درس ها ...

اینها روان منو خسته کردن.

جدیدا دوباره تراپی هامو شروع کردم . و به روانپزشک هم ارجاع داده شدم. 

با اینهمه زندگی خوبه . این فرصت زنده بودن خوبه . والا به خدا :)

 

من باید برم بچه ها.

شارژ لپ تاپم داره تموم میشه و پرستارا هم دارن یکی یکی برای وقت نهارشون برمیگردن.

 

بچه ها دوستتون دارم . برام از خودتون بنویسید. من به زودی یه وقت میذارم برای خوندن وبلاگ ها . هر کی هم وب نداره بیاد یه چیز بگه محض اینکه این جریان ارتباطمون زنده بمونه :) چون امروز برای بار هزارم احساس کردم خیلی این ارتباط که اینهمه هم کهنه شده ارزشمنده :)

 

 

ارادتمند قلبای با صفاتون : مینا

 

 

 

۲ موافق ۰ مخالف

سلام مینا جون خوبی اگه منو یادت بیاد مهتا هستم

ب خودم گفتم برم ببینم اگه پست نذاشته بود برم اینستاگرام شاکی طور بهش 

بگم کجایی دختر

حالا خوب شد خودت پست گذاشتی من اینجا باهات راحت ترم تو اینستا نمیدونم چرا زیاد حرفم نمیاد متاسفانه 

خونه ت واقعا نسبت ب خونه قبلی قشنگتره البته تا اونجایی که تو استوریا مشخصه ،چقدر خوبه که مسیر شغلی ت مشخص شده واقعا تلاش هات رو می بینم می بینم چه سختی هایی کشیدی بهت آفرین میگم شاید اگه من جای تو بودم خیلی زود جا میزدم ولی تو واقعا آدم ادامه دادنی 

کوردش جان هم که ماشاالله واسه خودش مردی شده

سلام دخترکم.

منم اینجا راحت ترم :) 

مرسی از حمایتت مهتا و مرسی که هنوز بهم سر میزنی .

آره دیگه الان خونه برام خونه شده. اولاش خیلی غصخ میخوردم و باهاش غریبه بودم .

آدم گاهی وقتی تو یه شرایطی نیست و از دور میبیندش فکر میکنه هیچ وقت نمیتونه انجامش بده . من فکر میکنم وقتی راهی جلو پای آدم بنا به تقدیر قرار میگیره آدم قدرت اون راهو رفتن رو هم آروم آروم پیدا میکنه .
ماچ بهت عسل.

سلام مینا جانم خداروشکر کهنوشتی خدارو شکر بخاطر اتفاق این لحظه زندگیت که خیلیم عالیه دوست دارم عزیزم برات خوشحالم که تو مسیری و همین مهمه آفرین مامان قشنگ 

مینا جون شما تومسیر باشی اوضا خودت خوب باشه اون بچه هم خوبه پس ناراحت نباش که بخاطر این مسیر کمی برای بچه کمتر می تونی وقت بزاری تایم مهم نیست مهم کیفیتی که اون زمان کم میتونی کنارش داشته باشی خیلی مراقب خودت باش خوش برگشتی قشنگم می بوسمت میسپارمت به خدای مهربون عزیزم

سلام به تو رزای مهربون و ممنونم برای حرفای دلگرم کننده ات .

امیدوارم کوروش هم باهات هم نظر باشه :))
میبوسمت

وای باورم نمیشه که دوباره نوشتی چه خوب که برگشتی 

ای خداااا ماشین‌جدید مبارک 

ممنون لی لی عزیزم .:)

آخ مینا مینا مینا

بگم از اردیبهشت تا الان یه روز در میون حداقل اومدم سر زدم و دیدم خبری نیست باور میکنی؟

بگم من این سر دنیا نگران تو و پسرت تو اون سر دنیا بودم و دستم از همه جا کوتاه باور میکنی؟

مینااااا من خیلی ساله باهاتم خب،حقمون نبود ،بی خبر نری؟ 

بگم با بغض و گریه مینویسم باور میکنی؟

عزیزمی دلم تنگ شده بود،بمون دیگه نرو ،رفتی بی خبر نرو

سلاااام عسلچه.

بله باور میکنم . ماچ و موچ بهت .
ای خداااا مممرسی آخهههه

دختر دختر :(

باور کن اینجوری نبود به خودم بگم خوب دیگه نمیرم وبلاگ و نمینویسم .
ذره ذره دور شدم . 
بعد یه دوره رمزم یادم رفت که به یه عزیز مورد اعتمادی تو وبلاگ داده بودم یه بار بهش پیام دادم و بهم داد ولی تو ذهنم نموند و چتم باهاش هم تو اکانت اینستای وبلاگی بود که رمز اونم گم کرده بودم و دسترسی به دایرکت هام نداشتم.
خلاصه اصلا یه وضعی...

ممنون که هستی . ماچ مجدد

سلام عزیزم خوبی؟

خوشحالم که حالت خوبه

ماشین و خونه هم مبارکه

شاد باشی گلم

سلام مامان تربچه

چقدر خوشحالم اسمتو میبینم 
ممنونم ازت و امیدوارم تو هم خوب باشی عسلم.

آخ قربون تو بشم من

که اینقدر ماهی ، اصن یکی از افتخارات آدم می‌تونه این باشه که دوست خیلی قوی و خودساخته و ملوس مثل تو داره اون سر دنیا.

مینا تو حتی اگرم دیر به دیر بنویسی من با قلبم بهت وصلم

همیشه حس میکنم از دوستای نزدیکی با اینکه خب ارتباط کمه.

هیییییچ وقت روزهای شیرین وبلاگی رو فراموش نمیکنم.

ماشین و خونه مبارکت باشه عزیز دل

برات یک دنیااا خوشبختی آرزو میکنم قند و نباتم❣️

مامانیییییی 

عزیزم تو چطوریییی چقدر دلم برات تنگ شده عسلم 
ممنونم از مهرت . 
قلب منم اون روزای خوب رو فراموش نمیکنه باور کن ...

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

سلام مینا جانم چقدر خوشحال شدم که دوباره نوشتی چندروز پیش دیدم تلگرامت دیلیت اکانت زدی ناراحت شدم از اینکه دیگه راه ارتباطی ندارم باهات ،خونه و ماشینم مبارکت باشه 

 

 

**** **** *** ***** *** ***** ****** * ****** *** **** ****** ***** *** 

سلام به روی ماهت عزیزم.

من دیلیت اکانت زدم ؟؟؟ نزدما
عکس پروفایلم رو برداشتم فقط چون میخواستم عضو گروه ایرانیای اینجا بشم وقتی با عکس خودم میرم هی مردای گنده میان بهم پیام خصوصی میدن . 

مینا من هر روز دارم اینجا رو رفرش میکنماااا❤️❤️❤️

خیلی برات خوشحالم و برای کوروش که همچین مامانی داره. دم جفتتون گرم و الهی که دنیا به کامتون باشه همیشه❤️

 

عزیز دلممم. ممنون واقعا . دلمو گرم میکنی :)

ماچ بهههت

سلام مینایی عزیزم...

اوخیی چقدر ذوق کردم وقتی دیدم پست جدید نوشتی.

راستش از اینکه بازم بیای و بنویسی ناامید شده بودم دیگ ...

یادش بخیر گذشته ... تند تند وبلاگو آپ میکردیم..زود زود از حال همدیگه خبردار بودیم و چقدر مزه میداد کامنت گذاشتن ها.

البته برای من وبلاگ هنوزم رنگ و بوی خوبی داره و من خوشحالم که شما دوستای قدیمی هنوزم هستین.

کاش میشد زود به زودتر پست بذاری...

دیروز با مامان بزرگم تو مطب دکتر قلب بودم که دیدم پست نوشتی و با ذوق خوندمت.

 

قناری رو توی اینستا دیده بودم و تبریک گفتم.خیلی ذوق کردم برات.مبارک تو و کوروش نازنین باشه.

خونه ی جدیدت هم مبارک باشه مینا.امیدوارم لحظه های خیلی قشنگی رو توش بگذرونین.

 

خوشحالم که از کارت راضی هستی و حس خوبی داری.من همیشه بهت افتخار میکنم که انقدر رو به رشد و قوی هستی.

 

از خودمم بخوام بگم پروسه ی اسباب کشی به خونه ی جدید رو با دردسرای فراوون و سختی زیاد و اعصاب خوردی گذروندم.. چند روزی هست تو خونه ی جدید مستقر شدیم و در حال تمیزکاری و چیدمانم...

 

مواظب خودت باش.کوروش عزیزمم ببوس از طرف من.

سلااااام آوایی :)))))))


ای خدااا دلم برای این کامنتای بلند بالات لک زده بود .

خیلی خوشحالم تو هنوز با وبلاگ مثل خونه خودت رفتار میکنی :)

بی اندازه ممنون محبتت هستم عسل.

خونه ی جدید برات پر خیر و پر خاطرات خوب و دل خوش باشه .

فدا

سلام مینا جانم

کم و بیش که از حالت خبر دارم

الهی که زندگیت پر از اتفاقای قشنگ برای خودت و جوه‌ت باشه

و به زودی به خاطر اون اتفاق قشنگه به وجد بیای🥰😍😘

بوس

مننون مینا جانم . 

وای مینا جانم ناامید شده بودم دیگه. خوشحالم از خوندن مسیری که اومدی. همیشه بدرخشی و ما هم بهت افتخار کنیم. این چیزایی که گفتی کار کمی نیست و حتما بابتشون سختی زیادی کشیدی که فقط خودت می‌دونی. امیدوارم حالشونو ببری. کوروش عزیزمو می‌بوسم. 

از خودم بگم من و دخترم داریم پیش می‌ریم. برنامه‌هایی برای آینده‌مون دارم که منتظرم درست شن. اگه برام دعا کنی خیلی خوب می‌شه.‌ 

عسل خانم 🫠

ممنونم  ممنونم ممنونم 🤩🤩

عزیزم ژاله جون امیدوارم راهتون باز و نورانی و هموار باشه . 

سلام من هنوز میخونمت پیام نمیذارم خیلی کار زشتیه میدونم ولی خب دیگهببخش

خوشحالم‌ دوباره نوشتی خوشحالم انقد با سختی ها میجنگی

خواهر من رفت المان ولی انقد بلاتکلیفه همش نمیدونه بمونه برگرده مث تو قوی نیس انقد خوب کنار بیاد چون خواهرمو دیدم میدونم چقد خوب داری میجنگی با این همه سختی.گرچه اون تنهاس و تحصیلی رفته و خوابگاه خوبیم داره ولی کلا دلتنگی براش خیلی سخته خلاصه خیلی بهت افتخار کردم انقد قوی هستی

از خودم بخوام‌بگم در سال هفتم زندگی مشترک به سر میبرم الانم ی نی نی نو شکممه 🥹 خداروشکر زندگی ارومی دارم و مجید هم خیلی پسر خوبیه

امیدوارم ی یار خیلییی خوب کسی که درکت کنه فهم و شعورش درحد خودت باشه  به پستت بخوره چون میدونم تو زندگی همینا خیلییی مهم تره کسی که همیشه سعی کنه شادت کنه❤️

سلااام سارا جون خوبی؟؟ 

باورت میشه اگه بهت بگم سه روز پیش یهو یادت افتادم؟ داشتم فکر میکردم چه جزییاتی ازت ممکنه یادم باشه؟ آخرش مغزم رگ به رگ شد و گفتم حالا هرچی ، دختر باحالی بود 😝

سارا اگه تازه رفته بگو دووم بیاره 
کلا اوایل خیلی سخته خیلی 
تنهایی دلتنگی غربت بی کسی 
اما همیشه زندگی به اون قرار نمیمونه 
منی که الان این حرفو میزنم چهار سال از اون روزا گذشته و تازه تازه دارم پیدا میکنم خودمو اینجا 
خصوصا که دانشجوعه و شاید از این بابت که بتونه دوستی پیدا کنه شانسش از من بیشتر باشه 
و اینکه اگه کار نداره خیلی خوبه که کار پیدا کنه 
ادم پول باید دستش باشه تو مملکت غریب که احساس امنیت کنه و اینکه بتونه غیر درس خوندن یه کارایی بکنه 
واقعا براش امیدوارم دووم بیاره 
از طرف من بهش بگو آخرش خوشه 


وای ساراااااا
من کامنتت رو خط به خط خوندم  و جواب دادم الان رسیدم خودت 
وااااای سارا مبارکه 
ای خدا دیشب هم یکی دیگه از بچه های وبلاگ خبر حاملگیشو داد 
ای خدا خیلی مبارکه 
خیلی خوشحالم برات که از زندگیت راضی هستی سارا بیا بغلم 

قوبونت بشم آخه مرسی ازت . یه مدت کسی نیاد فعلا دیگه نمیتانم 😝 

مینا جانم سلام

امیدوارم حالت خوب باشه

خداروشکر زندگی رو‌رواله خونه و ماشین و گواهینامه مبارک باشه

انشاالله دلت خوش باشه😘

چه خوب شد که اومدی

ممنون قشنگم 

ممنون که کوچه به کوچه گشتی منو پیدا کردی تو 🤩🤩🤩

سلام دلبررررررررر

اوففف همه چی به کنار...فقط گفتی ماشین خریدی😍😍😍😍

تبربک میگم بهت واقعا 

قوی بمون لطفا🥹

عسلم نادیا جان ممنونم ازت 🤩🤩

سلام من وبلاگ ندارم اما خیلی خوشحال شدم که نوشتی .الهی همیشه روبه رشد و موفق باشی عزیزم.

عسلم 😍😍

مرسی ازت😍

سلام خانم پرستار مینایی

خیلی خیلی خوشحالم اومدی چراغ وبتو روشنتر کردی:))))میبوسمت ....قرمزی

سلااام قشنگ خانم 

مرسی ازت 😍🙂

سلام مینای قشنگم ، چقدر دلتنگت بودم و به یادت میفتادم🥹

خیلی خوشحالم برات خداروشکر بابت خونه بابت قناری💛💛💛💛 

خیلی خیلی دمت گرم مینا خیلی قشنگ خودتو تو یه کشور دیگه داری بالا میکشی و این واقعا برای من شیرینه و باعث افتخار.دوست دارم دختر زیبا 🩷

سلام عزیز دل برادر :) 

وای قناری 😍😍
مرسی مرسییی
منم دوستت دارم عسلچه🙂

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
این کاشونه رو به بهانه ی زنده نگه داشتن ذوق نوشتن از زندگی درست کردم.
رسم مهمانی تو کاشونه ی من عشق ورزیدنه .
من به تو مهر و دوستی میدم و تو هم توی جهان پخشش کن :)
نویسنده ی این وبلاگ تمام تلاشش رو میکنه که با صداقت و بی پرده تجربه ی زندگیش رو قلم بزنه.
اگه مدل زندگی کردنش رو دوست نداشتی ، حتما میتونی دوستهای خوب هم اندیشه ی خودت رو تو کاشونه ی دیگه ای پیدا کنی و حالشو ببری.
عشق و دوستی من به تک تکتون :)

روی لینک من کی هستم؟ کلیک کن تا بیشتر منو بشناسی .
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان